نتایج جستجو برای عبارت :

طعن حسود – کی شعر خوشا نگیزد خاطره حزین باشد – غزل — ۲۳۵

۲۳۵- طعن حسود کی شعر خوشا نگیزد خاطره حزین باشد   یک نکته ازیندفترگفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار   صردملک سلیمانم در زی رنگین باشد غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل       شاید که چو وابینی خیر تودرین باشد هرکو نکند فهمی زین کلک خیال … طعن حسود – کی شعر خوشا نگیزد خاطره حزین باشد – غزل — ۲۳۵
منبع : فالگیر
خوشا بهارا خوشا میا خوشا چمنا
خوشا چمیدن بر ارغوان و یاسمنا
خوشا سرود نو آیین و ساقی سرمست
که ماه موی میانست و سر و سیم تنا
خوشا توانگری و عاشقی به وقت بهار
خوشا جوانی با این دوگشته مقترنا
خوشا مقارن این هر سه خاطری فارغ
زکید حاسد بدخواه و خصم راه زنا
خوشا شراب کهن در سبوی گردآلود
که رشح باران بسترده گردش از بدنا
خوشا مسابقهٔ اسب های ترکمنی
کجا چریده به صحرای خاص ترکمنا
درازگردن و خوابیده دم و پهن سرین
فراخ سینه و بالابلند و نرم تنا
بزرگ سم و ک
خوشا سر به سوداى معبود سپردن و فرمان بردن از حضرت دوست!خوشا شیطان درون خویش را به بند کشیدن و از هر چه غیر دوست، چشم پوشیدن!خوشا لحظه قربانى کردن بت‏هاى ظاهر و باطن به پاى عشق و هم‏سفر شدن با راهیان کوى دلدار!خوشا گرگ‏ هاى خشم و غضب را از دیار دل خویش راندن!خوشا نوبت به زمین زدن ناقه‏ هاى تکبر که اسباب زحمت آدمى‏ اند و سد شده ‏اند در مسیر رستگارى‏اش!خوشا روایت «بسم الله» بر گلوى خویش خواندن و کلمه توحید را بر تخت پادشاهى قلب نشاندن!خوشا جها
کاش می توانستم همین امشب بیایم مشهد. بمانم و فردا بعد از ظهر بروم. یک مهر تایید می خواهم که فقط دست خودتان است و حرف هایی که رو به روی دیوار باب الحجه جا مانده اند. خوشا به حال تمام فرشته هایی که بر آن قطعه از خاک خراسان کشورم فرود آمده اند و خوشا به حال زائرینتان که امشب کنارتان هستند و خوشا به حال تکه ای از آسمان که سقف حرم شماست و خوشا به حال خادمینتان و خوشا به حال هر که در باب الحجه رو به روی آن لوستر با نور سبز نشسته است و در آن هوا نفس می کشد.
 
گریز اغلب افراد از رو در رویی با خطر و جسارت به خرج دادن ، تنها به این دلیل است که از زبان و فکر دیگران می ترسند، وقتی به یک درجه بالا از موفقیت و خوشبختی می‌رسید، متوجه می‌شوید که خیلی از کسانی که قبلاً دوست، همکار یا شریکتان بودند، الان به دیوهای حسادت در اطرافتان تبدیل شده‌اند.
ادامه مطلب
مطمئن هستم که منشاء پیدایش این موجود هیچ خفاش یا خوک و یا همچه جانوری نیست؛ بل که یک روزی یک جایی یک زمانی، منِ تنهایِ دور از تو، با حسرت به دو دست گره خورده به هم نگاه میکرده که ناگهان یک قطره از چشمِ منِ حسود جدا افتاده و تبدیل شده به این موجود کوچک عالم گیر.
 
پ.ن:
دلم برای تو...دل تو هم...
۳۱۹- خوشا شیراز خوشا شیراز و شعب ی مثالش       خداوندا نگه دار از زوالش زرکناباد ما صد لوحش الله         که عمر خضر می بخشد زلالش مسان جعفر آباد و مصلی         عبیر آمیز می آید شمالش به شیراز آی و فیض روح قدسی     … خوشا شیراز – خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش – غزل ۲۷۹ – ۳۱۹
منبع : فالگیر
خواهیم دید که از این عمیق‌ترین نقطه‌ی تاریکی، از این خوابناک‌ترین عمق جهل، روشنا سر خواهد زد و موسیقی خواهد‌ بارید؟ بی‌شک پس از اغمای ترس و خوش‌خوشان غفلت، از رنج تاریخی در پیش روست. خوشا رنج و گنج های شکفته‌اش به خون جان و عرق شرافت. خوشا پس از این، تاریخ نو.
حلمی |‌ کتاب لامکان
 
 
"حسد" که در فارسی از آن به "رشک" تعبیر می شود، به معنای آرزوی زوال نعمت از دیگران است[1]، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد. حسد یکی از صفات ناپسند اخلاقی است و در نفس برخی انسان ها وجود دارد که باعث ضرر و زیان رساندن به شخص حسود می شود،چرا که امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: اَلحَسَدُ یُضنِى الجَسَدَ ؛حسد، بدن را فرسوده و علیل مى کند[2].
 
ادامه مطلب
مقدمه
یکی از بیماریهای اخلاقی که سلامت جسمی و روحی فرد را به خطر انداخته و موجب اختلال و برهم ریختگی امور عادی زندگی می شود، «حسادت» است. حسادت، بحران روحی است که بیش از همه، خود حسود را آزار می دهد و تا حد عذاب، اضطراب دائم و به خطر افتادن سلامت جسمی نیز پیشرفت می کند. حسادت لایه های پنهان فراوانی دارد که گاه خود حسود نیز از آن غافل است. حسد در قالبهای مختلفی همچون: گفتار، کردار، رفتار، فعل و انفعالات روحی، و گاهی در اشکالی که تشخیص آن مشکل اس
دانلود آهنگ جدید محسن زندی خوشا
Download New Music Mohsen Zandi KHosha
آهنگ محسن زندی بنام خوشا
صدم غم هست اما همدمی نیست
وگر یک همدمم باشد غمی نیست
موزیک و گیتار : محسن زندی+ترانه : مهدی اخوان ثالث
میکس و مسترینگ : آرمان اسماعیلی

ادامه مطلب
                    السلام  علی  الحسین  وعلی علی ابن  الحسین و
                  علی اولاد الحسین واصحاب الحسین واصحاب الحسین
                      خوشا موجی که دریایش حسین است
                      خوشا لفظی که معنایش حسین است
خوشا عشقِ خوش آغازِ خوش انجام
همه ناکامی اما اصل هر کام
خوشا عشق و خوشا عهد خوش عشق
خوشا آغاز سوز آتش عشق
اگر چه آتش است و آتش افروز
مبادا کم که خوش سوزیست این سوز
چه خوش عهدیست عهد عشقبازی
خصوصا اول این جان گدازی
هر آن شادی که بود اندر زمانه
نهادند از کرانه در میانه
چو یکجا جمع شد آن شادی عام
شدش آغاز عشق و عاشقی نام
بتان کاردان خوبان پرکار
در آغاز وفا یارند وخوش یار
ولیکن از دمی فریاد فریاد
که عشق تازه گردد دیر بنیاد
نوای عشقبازان خوش نواییست
چسمهایم را می بندم. سفر می کنم؛ سفری خوش و خیالی. سفر به آنجا که خبر عشق توی شهر هنوز نپیچیده است. کسی خبر دار نیست. خبرهای عظیم و شگفت آوری در راه است. همه انگار توی دلشان به آمدن خبری وعده می دهند، کسی اما نمی داند چه می شود. شهر پیچیده در غفلت و شهوت و حتی ثروت در بعضی طبقات؛ مردم غرق در غفلت ِ دوره ی فترت، عهد فطرت را از یاد برده اند. 
رفته ای به حرا و با کوله بار رسالت بازگشته ای به خانه ی خدیجه. خوشا به حال خدیجه که همجواری ات را زیست. خوشا به
ضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثار 
خوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریار
چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آب 
خوشا عشق وخوشا خون جگر خوردن خوشا مردن خوشا از عاشقی خوندن
نه از دور و نه از نزدیک تو از خواب آمدی ای عشق 
خوشا خود سوزی عاشق مرا آتش زدی ای عشق 
فریاد زیر آب با این که خیلی وقت بود داریوش گوش نکرده بودم ولی امشب دیگه هوس کردم 
 
اقاجونم یادمه بهم گفتن که بابا  زندگی مثه یه نوار دولبه هر لبشم هزار ساز داره اونقدر تو ریل روزگار م
امام باقر ع:حسد ایمان انسان را میخورد واز بین میبرد همان گونه آتش هیزم را
در زمان های قدیم مرد ثروتمندی زندگی می کرد.او غلامی داشت که بسیار به او میرسید واورا تامین میکرد.روزی به او گفت:میخواهم تورا آزاد کنم اما یک خواسته از تو دارم قول می دهی که آن را انجام دهی. غلام گفت: هرچه باشد قبول میکنم.مرد گفت:در خانه ی بقلی مردی زندگی میکند که زمانی رقیب من بوده است واکنون از من جلو زده است.میخواهم سر من را در پشت بام او قطع کنی تا وقتی مردم آن رادیدند بر
سلام به روی ماه دوستای بلاگی عزیزم
ما رو نمیبینید خوبید؟خوشید؟
مرسی از همه منم خوبم
حسادت من از اینجا شروع میشه:
یه دختری توی این طبقه بلوک مون هست گیر داده من بهش حسادت می کنم
قضیش اینه یه شب کتریشون رو گاز بود و جوش اومده بود شعلش هم کم بود بهش گفتم ببخشید میشه بردارید
گفت نه ما باید آب چایی مون زیاد بجوشه گفتم خب حداقل شعلشو زیاد کن
بعد خودم اومدم شعله رو زیاد کنم خاموش شد اونجا که کلی بهم حرف زد که بیشعور و فلان و فلان هیچی نگفتم
بعد یه روز ف
هیچوقت از خاطره هایی ک خودتون قبلا با کسی داشتین با کس دیگ خاطره نسازین واسه کسی رویا نسازین چون وقتی بفهمه اولین نفری نبوده ک اینارو باهاش تجربه کردین و تو ذهن شما این خاطره با کس دیگ شکل گرفته بدجور از درون میشکنه 
خیلی بد 
خوشا فَصلی کِه دور از غمهَمَه کَه شُنَه وا شُنَهدَست وا دَست، سایَه وا سایَهشارَفتَه خُنَه وا خُنَه 
آقای مهدی ساکی چه کردی با این آهنگ با دلم.
خَزُن زَرد ایسالُن نُوبَتی تَمُنِن
بَهار از راه اَرسیدِن زندِگی چه جُنِن
دوست دارم نوشتن توی وبلاگ رو جدی شروع کنم...
خوشا به حال مسکینان در روح، زیرا پادشاهی آسمانی از آن ایشان است.
خوشا به حال ماتم‌زدگان، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت.
خوشا به حال فروتنان، زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد.
خوشا به حال گرسنگان و تشنگان نیکویی، زیرا ایشان سیر خواهند شد.
خوشا به حال رحم‌کنندگان، زیرا ایشان رحمت خواهند دید.
خوشا به حال پاک‌دلان، زیرا ایشان خدا را خواهند دید.
خوشا به حال آشتی‌دهندگان، زیرا ایشان فرزندان خدا خوانده خواهند شد.
خوشا به حال آنان که در راه نیکویی ج
اینکه میبینم چقدر چقدر چقدر زیاد دنیاهامون ازهم دوره
چقدر زیاد متفاوته
چقدر زیاد دورم
چقدر زیاد جلوعه..
اعصابم رو بهم میریزه
انگار همش دارم سرجام میدوعم، انگار دارم از یه صخره خودمو پرت میکنم پایین ولی به زمین نمیرسم
نمیمیرم
نمیمیرم
نمیمیرم
این زندگیِ نصفه نیمه ی احمقانه ی به درد نخورِ حال بهم زن دیگه داره پدرمو درمیاره
از آدما متنفرم
از هرکی که داره ایده آل منو زندگی میکنه متنفرم
از کوه متنفرم 
از دریا متنفرم
از کتاب متنفرم
از پیشرفت متنف
بسم الله
 
با سلام و تبریک عیدپر کاهی تقدیم به آستان امیرالمؤمنین علیه السلام
 
خوشا کسی که در این عمر، در پناه شماستمیان این همه بی راهه، سر به راه شماست
جهان چه هست؟ مسیری به سمت حضرت دوستچراغ راه خداوند، روی ماه شماست
برای خال رخ کهکشان ما ـ کعبه،چه افتخار بزرگی! که زادگاه شماست... 
شکوه عدل شما بر زمین گران آمدقیامت است ـ علی جان! ـ که دادگاه شماست (1)
شما و عدل و سخا، ما و بیم و امیدخوشا کسی که در آن روز، در پناه شماست
نگاه این همه درمانده سمت
امشب یاد یه خاطره افتادم نمیدونم چرا
یکی از همکارام توی دانشگاه (تو ازمایشگاه)
یه دختر کلمبیایی بود که توی کانادا و توی یه محله وایت نشین به دنیا اومده بود و بزرگ شده بود
شما تا با اینها زندگی نکنین دستتون نمیاد چه تیپ ادمایین.
یادمه تا وقتی من دوست پسر درست و حسابی نداشتم و عددی نبودم همه اینها با من گرم و مهربون بودن و ته دلشون خیلی با ترحم بهم نگاه میکردن
تا دیدن دوست پسر پیدا کردم و از اینها صد سر و گردن بالاتره،
فوری شروع کردن به حسودی
البت
روزی مردی ثروتمند برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی وسیع با درختان پر از میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد .
یک روز صبح زود مرد ثروتمند خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. وقتی ه
تمام مزه ی یه خاطره به در دسترس نبودنشه. به این که فکر کنی و تلاش کنی تا تکه پاره هایی ازش رو به یاد بیاری. به نظرم عکس، فیلم یا هر چیز دیگه ای شبیه اینا، جلوی این احساس رو می گیره. اصلا خاطره انگیز یعنی چیزی که نمی تونی تکرارش کنی. حداقل به سادگی نمی تونی تکرارش کنی.
دلنوشته کمبود خاطره
من حالم خوب بود,فقط کم حرف میزدم و زیاد میخوابیدم,به یه گوشه خیره میشدم و صورتم خیس میشد,لباس نمیخریدم وفیلم نمیدیدم,غذای کم وسیگار زیاد.
گفتن حال روحیه مناسبی نداری,دکتر رای به بستری شدنم داد.
چهار ماهه که بستری شدم,اولا بهش میگفتن دیوونه خونه اما الان میگن کلینیک.
امروز یکی از بیمارا دلیل حال بد منو فهمید,میگفت:ازکمبود خاطره رنج میبرم.
اما من حرفش رو جدی نگرفتم چون کلی خاطره دارم,همه یه شکل و بایه نفر, من و دوست خوبم,تنه
رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیلهرسیده با طمع بخشش از اله عقیلهبه هر دری زدم و عبد سر به راه نبودممرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیلهگناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتداگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیلهمرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخقسم به حرمت والا و جایگاه عقیلهخوشا به حال شهیدان جان فدایی زینبخوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیلهبه یاد قلب سلیم مدافعان شهیدشسلام می کنم امشب به بارگاه عقیلهبه روز حشر که مُهر سکوت بر لب خلق استحسین، ذکر لب ماست در پنا
سال پیش مهر موبایلم رو دزد برد. لب خیابون گریه میکردم و نعره میزدم ....مامان گفت فدای سرت.یه گوشی بهتر میخری، نو مدل جدید. گفتم مامان چی داری میگی، همه چی که پول نیست. خاطره هام چی...
آدم هرچی کمتر با دیگران دنبال ثبت خاطره باشه بعدها راحت تر خواهد بود. به لحظه هامون عمق ندیم... خاطره ساختن مثل خالکوبی کردن هست. 
همه ماها خاطره هایی داریم خاطرات خوب یا بد ولی برای من فقط یک خاطره خوب بود که مثل معجزه وقتی توی بدترین و سخت ترین موقعیت تمام عمرم اومد دنیامو رویایی کرد
واز وقتی که رفته یادم نمیاد هیچ چیزی از زندگیمو انگار همش یک خواب بوده
لطفا ناراحت نشو، دارم کاری میکنم که روح و ذهنم بفهمه که تنهاشدم و باور کنه
این کارو میکنم که بلند بشمچ
شده از چشم کسی سست شود دستانت؟
یا که از دیدن او لزره بیفتد جانت؟
شده در شهر خودت مثل غریبی باشی!
به تمنّا برسد قسمتِ آبت ؟نانت؟
شده با درد شبی همدم گریه بشوی؟
یا که یک زخم قدیمی بکند گریانت؟
شده یک خاطره ات زخم جدایی باشد
که به ذهن آوری و رود شود چشمانت؟
روز و شب مُردم و در خاطره ها در حبسم!
شده یک خاطره عمری بشود زندانت!؟
پارمیدا مقیسه
 
افراد حسود به اندازه تفکر خود، به شما آسیب می رسانند! سوال این است که آیا راهی برای پیدا کردن افراد حسود وجود دارد، نشانه های آدم حسود چیست؟ بدون شک شما حتما در زندگی روزمره خود با این گونه افراد روبرو شده اید. افرادی که با حسادت به دیگران، باعث ایجاد کدورت و ناراحتی می شوند. شما می توانید بر طبق تعاریف زیر افراد حسود را شناسایی کرده و به این ترتیب در مورد ادامه روابط خود با آن ها، تجدید نظر کنید: خصوصیات و نشانه های آدم حسود
 
1- انتقاد همراه
خوشا بحالت که در لباس پیامبر صلی الله علیه و آله به دیار باقی شتافتی...
خوشا بحالت که وقت جان دادنت مزین به لباس مولایمان امیر المومنین علی علیه السلام و با بدنی خونین چون حسین شهید دنیا را ترک کردی...
خوشا به حالت که لباس اهل علم را به تن داشتی و موجب خشم دشمنان را فراهم آوردی...
آری دشمنان گاهی در لباس دوستان نادان این لباس را ریا خواندند ...
حالا باید ببینند که این لباس لباس صادقان و راستگویان است گرچه بعض افراد ناباب نیز آن را به تن دارند...
ای د
همین!
+دلم سکوت میخواد و یه خواب سنگین!
.‌‌‌..
امروز همکلاسیم سر یه قضیه ای میگفت فاطمه چرا انقدر شبیه یه آدم حسود شدی!
حسود نیستم...فقط خیلی خیلی حساس شدم!بیخودی!
یه بشکن بزن تا برات کل غوره های تاکستانو آب بگیرم!
...
استاد گفت چرا جبرانی رو نیومدی؟
گفتم هوم استاد یادم نیس ولی حتما دلیل موجهی داشتم!
استاد
...
از انتظار متنفرم!
...
بابا میگه ایشاالله قبول نشی!میگم چرااا؟میگه الان قبول نشی بهتره تا مرحله اخر قبول نشی...استدلالش لای تارهای صوتی حلق و ح
برخورد با آدم حسود اگر از رو هیجان و احساسات باشد، می تواند به خود شما آسیب بزند. افراد حسود سعی می کنند تا ارزشمند بودن و موفقیت های شما را زیر سوال ببرند. آن ها با رفتارها و حرف هایشان احساسات منفی در شما ایجاد می کنند که گاه مانع از پیشرفت شما می شوند. افراد حسود ممکن است در میان خانواده، دوستان، دانشگاه، محل کار و... حضور داشته باشند. بنابراین در بسیاری از مواقع نمی توانید از برخورد با این افراد اجتناب کنید. برای برقراری ارتباط موثر بهتر ا
 اسفند
 هر چه سرد، هرچه سخت اما در پی اش بهاری هست
 درست مثل زندگی که روزهای سختش هرچه طاقت فرسا اما در گذر است..
. آدم ها می آیند با خودشان شوق می آورند، 
امید و رشته های نازک دلبستگی رشته ها که طنابی ضخیم شد
 از ترس به دام افتادن میروند از آنها کوله باری می ماند پر خاطره
 و دلبستگانی که در خاطره ها جا می مانند...
 فراموشی گره کوری ست که به دست زمان باز میشود
 اسفندِ رابطه ات در گذر است
 خاطره ها را دَرس کن و بهار را با حال دیگری آغاز کن
 #پریسا_زا
خاطره کار فرهنگی باحال
خاطره کار فرهنگی باحال
 
خاطره کار فرهنگی باحالبعضی وقتا وصف یک سری ازین کارهای باحال و خودجوشِ فرهنگی را که می‌شنوی، حالت خیلی خوب می شود.
مثلا یکی از این کارها مسابقه کتابخوانی‌ ای هست که در عرض ۲ ساعت توی مدارس برگزار کردند.بچه‌ها خیلی خوششون اومده بود.هم بخاطر اینکه ۳-۲ساعتی از کلاساشون پیچونده شده بودو هم اینکه ساعات درسایی که به نظر خودشون به درد زندگیشون نمی خوره، کتابای مفید خوندند.جالب بود براشون که همونجا
وقتی شوهر کنم عمرا عکس شوهرمو همه جا بذارم :|||| ( منظورم کاملا با اینستاست ! ) 
+ دختره ( یکی از دوستای قدیمیم ) از وقتی ازدواج کرده نان استاپ عکس شوهرش یا استوریه یا پست ! 
بابا حاجی ! چرا اخه ؟
ازدواج کردی باشه اوکی ، شوهرت خوش قیافه ست بازم باشه اوکی یه پست دو پست نه دیگ انقدر ... به خاطر خودتون میگم ! 
بعد جالبیش اینه که پیجش پرایوته و عکس شوهرشو تنها میذاره ... بعد از اون ور خواهرش بدتر :| یه مدت استوری هرشبش این بود که ما و داداش محسن ( شوهر خواهرش ) ف
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی
رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیلهرسیده با طمع بخشش از اله عقیلهبه هر دری زدم و عبد سر به راه نبودممرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیلهگناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتداگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیلهمرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخقسم به حرمت والا و جایگاه عقیلهخوشا به حال شهیدان جان فدایی زینبخوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیلهبه یاد قلب سلیم مدافعان شهیدشسلام می کنم امشب به بارگاه عقیلهبه روز حشر که مُهر
{وظایف منتظران - شماره 31}
 
بیزاری و تَنفُّر از دشمنان اهل بیت
 
امام صادق(ع) به نقل از پیامبر(ص) فرمودند: خوشا به حال کسیکه در حالی قائم از اهل بیتم را میبیند که قبل از قیامش به او اقتدا و از ایشان و امامان قبل از او پیروی کرده و از دشمنان اینان بسوی خدا بیزاری نموده باشد. این گروه رُفقای من و گرامی ترین امّتم نزد من اند.
(بحارالانوار ۷۲/۵۱ حدیث۱۵)
 
امام کاظم(ع) به یونس بن عبدالرحمان فرموده اند: خوشا به حال شیعیان ما؛ همانانی که در غیبت قائم ما به د
یاد اون خاطره ام افتادم تو بچگی که توی یه کتاب مصور از مدرسه، یه خونه چوبی بود و من خیلی ازش خوشم اومد. یه چیز مثل ایوون بزرگ داشت و من پیش خودم تصور میکردم که اینجا زندگی میکنم با خانواده ام و دوستام هم با خونواده هاشون اینجا هستن. واقعا خیلی خیلی خوشم اومده بود از این فکر ! یهو در حین خوندن کتاب سالار مگس ها که میگن این جنگل مال ماست، یاد این خاطره افتادم. :)
امـــــروز عجیب دلم برایَت تنگ استـ..دو لیوان چـــــاےدو صندلےدو بلیتـ سینمایکـ نیمکت دونَفـره در پارکـو باقے دو نَفَره هایمانتَحقق پیدا مےکردحلا قضیہ تفاوت داردیک لیوان آبقرص مُسکـنکز کردن در گوشه تاریکـ اتاقیکـ نیمکتـ پرت در پارکـو ضَجـهحالا که نیستے من و یکـ دنیا خاطره از تو، دو نَفَره هایی داریم..اینجـــــا جایَتـ خالیستـــ صاحبـ یک دنیا خاطره
از جمله سفرهایی که جزو خاطره انگیزترین ها
هستند، سفر به یک جزیره در دل دریا است. خوشبختانه ایران با داشتن جزیره هایی
مانند کیش سفرهای خاطره انگیز بسیاری می سازد. ولی خاطره انگیز بودن این سفرها
منحصر به طبیعت و جاذبه های جزیره نیست بلکه کیفیت بی بدیل جزیره است که بیشترین
تاثیر بر مسافران می گذارد و از لحاظ روانی مسافران را به آرامش سوق می دهد. هتل
های کیش هم به درستی عمل کرده و سفر خاطره انگیز را در بستری آرامش بخش برای
گردشگران مهیا کرده اند.
تو نو بهار منی
همیشه کنار منی
در اوج بی قراری من
تویی که قرار منی
 
صدای پای نسیم
مرا به خاطره برد
میان خاطره ها 
تو در خیال منی
 
در این مسیر خطیر
پر از شرارت و گیر
تو آمدی چون شمس
و دستگیر من
 
خبر نداشت به عشق
زلال می شود آب
در آن میس و جامی
که می دهد صنمی
 
دانلود آهنگ جدید علی زند وکیلی به نام شهر حسود با لینک مستقیم + پخش آنلاین
Download New Music By Ali Zand Vakili Called Shahre Hasood
 
دانلود آهنگ علی زند وکیلی به نام شهر حسود


دانلود ،
موزیک ،
دانلود موزیک ،
دانلود آهنگ
 ،
دانلود آهنگ جدید  ،
موزیک جدید ،
آهنگ جدید ،
دانلود موزیک جدید ،
دانلود مداحی ،
دانلود نوحه ، نوحه ،
دانلود نوحه جدید


ادامه مطلب
امسال که رفتم نمایشگاه کتاب، یک ساعتی تنها در راهروها قدم زدم و دائم با خودم گفتم :" من یه روز به عنوان یک نویسنده میام اینجا، آره مطمئنم." و روزی را تصور کردم که کتابم را امضا میکنم و با لبخند می‌دهم دست دخترکانی که رویای نویسنده شدن دارند.‌ به آنها لبخند میزنم و میگویم رویایتان را فراموش نکنید بچه‌ها. هر روز بنویسید، دنیا به نوشته‌های شما نیاز دارد. اما راستش چند وقتی است که رویای نویسنده شدن را گذاشته‌ام داخل صندوقچه‌ی قدیمی ذهنم، لابه
خوشا ای دل که آغاز ربیع است..
نسیم روحبخش بهاری همراه شده با الطاف ایزدی از میان کوههای دست برده بر آسمان ٬ از بر البرز٬ کناره های زاگرس و قله های بیستون به میان شاخسار سروهای بلند میهن می چمد تا به گوش نیاکانمان برساند که نوروز است!  و زندگانی را به دشت های بی جان و جان های خسته با دم مسیحایی خویش باز بخشد. ☘☘
اهریمنان از پهنه عالم می گریزند ودربند میشوند٬
در این هنگامه که زمین و زمان در کانون توجه خداوندی است و پروردگار٬ با دستان پرمهرش گیت
سال های پیش فکر می کردم همیشه عاشق می مانم. فکر می کردم حتما باید با کسی زندگی کنم که عاشقش می شوم و اگر این طور نشود، نیمه شبی در سی سالگی، مجنون و بی قرار با دستی که روی کاغذ می لرزد، ناگهان از خانه ی امن و بی عشقم بیرون می زنم و در کوچه ها و خیابان های شهر آواره می شوم تا به دنبال معشوقم بگردم.سال های پیش فکر می کردم زندگی همیشه بر یک قرار می ماند. آن روزها نمی دانستم عشقی که بازتابی در خور نداشته باشد، انسان ها را خسته می کند. عاشق را خسته می کند
تاثیر بعضیا تووی زندگی آدم بیشتر از یه اسمه، بیشتر از مدت حضورشونه...
انقدر زیاد که یه روز به خودت میای و می‌بینی همه‌ی فکر و ذکرت شده یه نفر!
شاید اون یه نفر، هیچوقت نفهمه که باعث چه تناقضی توی زندگیت شده، اما تو می‌دونی که اون، تنها دلیل تنهاییت بوده و تو، توی همه‌ی تنهاییات به اون پناه بردی. 
آرزو دادی... خاطره گرفتی!
آدما، با آرزوهاشون به دنیا میان، با خاطره‌هاشون می‌میرن.
کاش، آخرین خاطره‌ای که قبل از مرگ به یاد میارم، تو باشی...
 
قَالَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیهِمَا السَّلام
طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالَاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً وَ طُوبَى لَهُمْ. هُمْ وَاللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
 
خوشا به حال شیعیان ما، همان ها که:
در عصر غیبت قائم ما به رشتۀ محبت ما
بیوگرافی بازیگران
 
عکس های خاطره اسدی
خاطره اسدی (زاده ۷ مهر ۱۳۶۲، تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است. فارغ التحصیل لیسانس رشته بازیگری از دانشگاه هنر و معماری دانشگاه آزاد در سال 86 می باشد، دوره بازیگری را در مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما در سال 81 گذرانده است.
برای ادامه خواندن مطلب رویبیوگرافی خاطره اسدی + عکس کلیک کنید
برای اولین بار در زندگیم برای خونه ی بابام رفتم نونوایی:)))
یاد اون خاطره مشهورم افتاده بودم معلوم نبود کدوم از شاطر ها همون آدم نا متعادلی بود که اون خاطره رو برام درست کرد! جا داشت پیداش میکردم پخخخخخخ کنم بهش، اما خب نمیشد!!!!
خوشا که "عشق" و "وطن" داستانِ ما باشد
که حرفِ مردمِ ما بر زبان ما باشد
 
به تاخت می روی و پشت سر نمی بینم
در این مسیر کسی هم عنانِ ما باشد
 
خدا، خدای من و توست، دل قوی می دار
اگرچه دور زمان بر زیان ما باشد
 
غمین مباش که فردا -یقین- فرشته ی شعر 
قسم اگر بخورد، هم به جان ما باشد
 
طلای غزنه نوشتی به دادِ ما نرسید
سخن طلاست که خود در دهانِ ما باشد
 
ستون به سقفِ وطن می زنیم، "سیمین گفت"
بگو اگرچه که با استخوان ما باشد
 
تویی که می گذرم یا " منم که می گذری"
اگر میخواید احساسات بقیه رو نادیده بگیرید الکی اونو بزرگش نکنید
!
ینی خدایی تو که تماما فکرت پیش اونه چرا اومدی طرفم؟حسود کلمه ی خوبی نیس اما من کسی بودم که تورو استثنا کردم در مقابل کسایی ک براشون استثنا بودم
ولی خب برای تو من نبودم استثناعه
هووووووم
خوشا مینوئه
دشت زرینش

اُ سینه سوز
کوه گرینش

ده بوئه پیره
،تا اُ سَر گاچال

سوز و رنگینه
ناره یه مثال

خوشا مینوئه
تلخ و شیرینش

خوشا لحظه
یا شاد و غمینش

اُ سینه کوه
تا تنگه وِزِه وا

اُ دشت و صحرا
پر گل مینا

جوکاشو مَلَه
تا فقیر اِوْوا

اُ سازِه نَه
یا تا ملَه بالا

جونی و مالی
دس و دلوازن

همین شُو وِه
حق میمو نوازن

اُ دشت و صحرا
باغ رنگینش

سوزی زِه نِه
ای ها دِه نگینش

سوزی،مینوئه
سوز و رنگینی

عروس دشت کوه
گرینی

چی سرمه چشه
خاک و غبارت

گوارا
خاطره یادت باشد
خاطره : یادت باشد…
 
خاطره یادت باشد…آنقدر از خوندن کتاب لذت بردم که دلم نمی اومد کلش رو یک جا بخونم، ریز ریز می خوندم و از خوندنش لذت می بردم.اما آخر کتاب رو گذاشتم تو حرم بخونم.نشستم رو به روی ضریح،حس و حال کتاب انگار با حس زیارت گره خورده بود،می خوندم و اشک می ریختم،صورتم خیس خیس شده بود و زمان از دستم در رفته بود…نزدیک اذان /بود…خیلی دوست داشتم کسان دیگری رو هم تو این حس زیبا شریک کنم،کاش می شد خیلی ها این کتاب رو می خوندن
امیر المومنین علیه السلام فرموده :
 تمام خیر در سه چیز جمع شده است:
 نگاه  * سکوت  * سخن

هرنگاهى که پندى در آن گرفته نشود، فراموشى است. 
هر سکوتى که اندیشه اى در آن نباشد، غفلت است.
هر سخنى که ذکرى در آن نباشد، بیهوده است. 

خوشا بحال کسى که:
نگاه او پند، سکوت او اندیشه و سخن او ذکر باشد، بر گناهش گریسته و مردم از شرش در امان باشند.
مدافـــــع حـــــرم 
شهید جلیــــل خادمــــی
پدرم! وقتی رفتی، دلم گرفت، آخر با تو می‌شد به پیشباز صنوبرها رفت و پرستوها را تا دیار نور بدرقه کرد. با تو می‌شد تا آن سوی پرچین دلها رفت و عشق خدائی را زیباتر دید. با تو دلم چه آرامش غریبی داشت. 
◽️بگو ای مسافر نازنینم! بگو برای دیدن تو باید از کدام کوچه گذشت؟! آری! تو شهادت را بر ماندن ترجیح دادی، چرا که روح بلند تو نمی‌توانست در این دنیای خاکی بماند. 
◽️خوشا به حالت ای بابای عزیزم که به قافله ح
آدمای حسود و پلید هیچوقت به اون چیزی که لایقشونم هست نمیرسن ! چی پیش خودش فکر کرده بود ! بذار فکر کنه مهم نیست ! یک روزی من در پس هیاهوی این شهر اونم به فراموشی میسپارم !
وقتی حالت دگرگون و آشوبه ، اگه اون کسی که انتظارشم نداشتی زنگت بزنه بازم تو برات فرقی نمیکنه ! به گمونم به حس و حال من آگاهِ ! 
همه‌چیز تند و تند و تند می‌چرخد.. می‌گذرد.. تمام می‌شود.. تو نیستی دیگر که دوشادوش‌مان باشی.. تو آرام و مهربان و در سکوت مطلق به‌خواب رفته‌ای.. هیچ‌چیز نمی‌تواند آرامشت را بگیرد.. می‌روی.. می‌روی و ما را با هزارهزار خاطره تنها می‌گذاری.. خاطره‌ی روزهای خاله‌بودنت، مادری کردنت، خاطره‌گفتنت، از تهِ دل خندیدنت.. چه‌طور فراموشت کنم که خانه‌ات، خانه‌ی خاطرات کودکی‌مان بود. دستانت، گرم و مادرانه.. نگاهت، آرام.. مهربانی‌ات، دریای بی‌نهایت
اگر میخواید احساسات بقیه رو نادیده بگیرید الکی اونو بزرگش نکنید
!
ینی خدایی تو که تماما فکرت پیش اونه چرا اومدی طرفم؟حسود کلمه ی خوبی نیس اما من کسی بودم که تورو استثنا کردم در مقابل کسایی ک براشون استثنا بودم
ولی خب برای تو من نبودم استثناعه
هووووووم
کاش از اول بهم میگفتی حداقل با پسوند"im"سیو نمیکردمت
                        خوشا آنان که با حق آشنایند                 مطیع محض فرمان خدایند                چو ابراهیم اسماعیل خود را                    فدای امر الله می نمایندعید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک
خوشا آنان که با حق آشنایندمطیع محض فرمان خدایندچو ابراهیم اسماعیل خود رافدای امر الله می نمایندعید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک باد..............مسجد و پایگاه امام حسین (ع)کانون رهروان حضرت زینب(س)وبلاگ ما: www.tkanoon.blog.ir
‏سه خطای بزرگ هستی:۱-ابلیس از روی تکبر از فرمان خدا سرپیچی کرد و رانده شد۲-آدم همه نعمتی داشت اما از میوه ممنوعه خورد و همه چیزشو از دست داد۳-قابیل برادرشو کشت تا دارائیشو غصب کنه و منفور عالم شدپس:مغرور باشی رانده میشیطمع کنی همه چیزتو از دست میدیحسود باشی منفور عالم میشی
 
 
ای ساربان، ای کاروانلیلای من کجا می بریبا بردن لیلای منجان و دل مرا می بری
 
ای ساربان کجا می رویلیلای من چرا می بریدر بستنِ پیمان ماتنها گواه ما شد خداتا این جهان، بر پا بود
 
این عشق ما بماند بجاای ساربان کجا می رویلیلای من چرا می بریتمامی دینم، به دنیای فانیشراره عشقی، که شد زندگانیبه یاد یاری، خوشا قطره اشکیبه سوز عشقی، خوشا زندگانیهمیشه خدایا، محبت دلهابه دلها بماند، بسان دل ما
 
که لیلی و مجنون فسانه شودحکایت ما جاودانه شودتو اکنو
خودم قلبمو درد میارم و از دردش مست میشم. نمیدونم چرا. فقط میدونم این حالِ بد و این قفل زدن رو آهنگای شجریان، این همه خاطره ای که زنده میشه و همه و همه ش رو دوست دارم! خوبیش، همینه که شجریان هیچوقت من رو یاد خاطره ی یه فرد نمیندازه! شجریان فقط یاداور لحظه ست. لحظه و غم و فرار از واقعیت ها. همین هم یه نعمتیه نه؟ 
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
روزهای ضیافت الهی یکی پس از دیگری در حال گذر است. فرصتی که بسان ابر با سرعت و بی‌صدا می‌گذرد و ثمر آن‌را جان‌های عاشقی که وجودشان بستری آماده برای رویش بذرهای رحمت خداوندی است، درک می‌کند. رحمتی که جلوه آن در عبادتی خالص و زهد و پارسایی بی‌ریا متجلی می‌شود. خوشا آنان که الله یارشان بیبحمد و قل هو الله کارشان بیخوشا آنان که دائم در نمازندبهشت جاودان بازارشان بی
پس ای خدای مهربان! در این روز به زبان روزه‌دارا
به راهِ بادیه رفتنم، خطا در خطای خوشحال. این‌که هی غلط بنویسم، او هی لوسم کند، ببخشدم، یادم بدهد، عادتِ شیرینم شده است. این‌که خطاهایم توجّهش را جلب کند، و فکر کند باید بیشتر هوایم را داشت. مورچه‌ی شکردانم من، شاد و مورموران و غلت‌زنان در بهشتِ نگاهش. خوش به من، خوشا به من.
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان
روزهای ضیافت الهی یکی پس از دیگری در حال گذر است. فرصتی که بسان ابر با سرعت و بی‌صدا می‌گذرد و ثمر آن‌را جان‌های عاشقی که وجودشان بستری آماده برای رویش بذرهای رحمت خداوندی است، درک می‌کند. رحمتی که جلوه آن در عبادتی خالص و زهد و پارسایی بی‌ریا متجلی می‌شود. خوشا آنان که الله یارشان بیبحمد و قل هو الله کارشان بیخوشا آنان که دائم در نمازندبهشت جاودان بازارشان بی
پس ای خدای مهربان! در این روز به زبان روزه‌دارا
 
سلام سلامممم
حالتون چطوره؟!:)
حالا باز آمــد؛ بویِ مـــاهِ مدرسه
بوی بازی های راهِ مـــدرسه
بوی ماه مهر… ماهِ مهـــربان
 
فصل مدارسه :) عطسه گلم منو به چالش خاطره مدرسه دعوت کرد که یکی دوتا از خاطره های تلخ یا شیرین مدرسه رو تعریف کنیم
اولش بهش گفتم من۶ساله از مدرسه فاصله گرفتم چیزی یادم نمیاد بعد انقد من بچه آرومی بودم(جون خودم) که هیچ خاطره ای ندارم!
بعد یکم فکر کردم دیدم چندتا خاطره بی نمک یافتم:)) خیلی سعی کردم که طولانی نباشه ولی شد:/
 
خا
#حدیث_مهدوی 
امام حسن مجتبی (ع)
خداوند در آخرالزمان مردی را برمی انگیزد... و او را به وسیله فرشتگان خود پشتیبانی می کند و یارانش را حفظ می کند... و او را بر تمامی ساکنان زمین چیره می سازد... او زمین را از عدالت و روشنایی و دلیل آشکار پر می سازد... خوشا حال آن که روزگار او را ببیند و سخن او را بشنود.
احتجاج/ ج2/ ص12
در این پست دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر برای دانلود در سایت بلاگ موزیک قرار داده می شود
دانلود اهنگ منو هیشکی نمیفهمه جز تو یه نفر (علی یاسینی) با لینک مستقیم کیفیت 320
دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم ( کیفیت اصلی Mp3 ) دانلود آهنگ جدید علی یاسینی ما با هم خاطره داریم موزیک جدید و زیبای خواننده علی یاسینی ... منو هیچکی نمیفهمه جز تو یه نفر دلو بردار هرجایی ببر نگهش دار پیش خودت…
دانلود آهنگ علی یاسینی ما با هم خاطره د
با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند.از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود.وتنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهمو سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم :1 . به همه نمی توانم کمک کنم2 . همه چیز را نمی توانم عوض کنم3 . همه من را دوست نخواهند داشت ....!!
چند روز قبل توفیقی حاصل شد تا به اتفاق دو نفر از دوستان در مسجد شهرک طالقانی بابل که تولید ماسک و مواد ضدعفونی کننده را جهت تامین این اقلام در ایام کرونایی بر عهده گرفتند، دیداری داشته باشیم . تعداد زیادی از خواهران در این مسجد، بدون چشم داشت و در حالی که زمزمه ی دعای فرج را بر لب داشتند، مشغول به کار بودند. 
برادر خوبمون آقای سید محمد حسینی که اتفافا هم نام بنده ی حقیر نیز هست، به عنوان یکی از اعضای فعال این جمع جهادی ، توضیحات خوبی در خصوص فع
بدون شک اشخاص یا زنانی که حسود و بخیل هستند سعی میکنندبرای بروز دادن رفتار بخیل بودنشان و خالی کردن خودشان از هر دلیل بی پایه و اساسی و حرف های ابلهانه و جاهلانه استفاده کند تا بلکه این فشاری راکه بخاطر بیماری حسادت دراوست را بیرون بریزد و این بیماری سر ریز شده در وجودش را فروکشد.
این گونه اشخاص افرادی بسیار جاهل و نادان هستند و حاضرنیستند که ببینند طرف مقابلش به نوعی از او بهتر است یا از امکانات یا چیزهایی برخوردار است و همیشه سعی میکنند ای
بدون شک اشخاص یا زنانی که حسود و بخیل هستند سعی میکنندبرای بروز دادن رفتار بخیل بودنشان و
خالی کردن خودشان از هر دلیل بی پایه و اساسی و حرف های ابلهانه و جاهلانه استفاده کند تا بلکه این
فشاری راکه بخاطر بیماری حسادت دراوست را بیرون بریزد و این بیماری سر ریز شده در وجودش را فروکشد.
این گونه اشخاص افرادی بسیار جاهل و نادان هستند و حاضرنیستند که ببینند طرف مقابلش به نوعی از او
بهتر است یا از امکانات یا چیزهایی برخوردار است و همیشه سعی میکنند ا
سلام دوستان به دلیل جذاب‌تر شدن وبلاگ تصمیم گرفتم سربرگی را ایجاد کنم‌، این سربرگ با نام (خاطره‌ها) راه اندازی خواهد شد و قصد دارم در آن همه بازی های قدیمی و خاطره‌انگیز را نقد کنم شما دوست‌داران بازی‌های قدیمی نیز می‌توانید از علایقتان بگویید یا حتی می‌توانید نقدی از یک بازی‌خاطره‌انگیز برای من بفرستید و با نام شما در وبلاگ قرار می‌گیرد امید‌وارم همه راضی باشید‌.
شاید تعداد خاطره های خوبمون هر فصل یکی باشه...
شاید کم باشه...
ولی انقدر خوبن ک با دیدن عکس هاش اشک شوق میریزم من...
انقدر خوبن ک تک تک ثانیه هاش یادمه...
با همون شوق و ذوق و با همون لذت...
 
***
 
از میان همین روزها و شب ها پیداش شد؛مثل هزار چیز دیگر که پیدا شد و هیچکس نمیداند...
 
مژده‌ای آمد ز ماه راستینشد برون دست نهان از آستین
دست غیب آمد به جان برخاستندخفتگان دامن‌کشان برخاستند
خفتگان جور دگر می‌خواستندبهر خود گور دگر می‌خواستند
لاکن آمد گفت این گور شماستاین چنین رنجی و این نور شماست
پیش از این در آب و نان پرداختیدتن ره بیهودگان انداختید
بعد از این باید به جان برخاستناز زمین و از زمان برخاستن
بعد از این پرواز بی صرف عددبی مقامات و موازین حسد
جان گرفتم از عدم تا جان دهمآنچه دشوار تو بود آسان دهم
ای خوشا این برک
من در خط به خط دفتر چشمان تو یک دنیا مکر و حیله‌ی عاشقانه می‌بینم!
گویا که مردمک چشمانت دانه، پلک و مژ‌ه‌هایت دام و چشمان من بی‌تاب هم صید...
.
پی‌نوشت: تا میای که خودت رو قانع کنی که سمتش نری، آروم آروم از کنارت رد میشه و میگه که من هنوز هستم! اگه میتونی منو بگیر!!!
پی‌نوشت: به قابلیت تشخیص فقط با احساس حضور رسیدم!
شعر : رضا کاظمی #اردبیلی 
#محاوره ای
#حسادت
گور نَقَدَر  چونوب  زامان 
آبیر    قالمییب     اصلانا
بی عیدَه تولکی   آبرسین
توکوب دو  قویمیوب قالا
زَمانَه   بیر    زَمانَه    دور 
چوخدو اوردا  حسود آدام
فیکیر    وِرمَه    سوزلَرینه
هورسَه دال دا  حسود آدام
چوخ  قارغالار  قارتال لارا 
دال دادا خَط  نیشان چَکیر
یاخین  ناشان  دا  سَن اونا 
گورورسَن  هِچ قارتال دَگیر
چوخ لو    تولکولَر    تانیام 
اوزون   اصلانا   تای   توتار
اوردا   بوردا   
بازگشت به دنیای فیلم های جنایی و کارآگاهی و ادای دینی به آگاتا کریستی به همراه خاطره بازی و سرگرمی ولی نه فقط سرگرمی و خاطره بازی صرف، چاقوکشی فیلمی است در نگاه اول سرگرم کننده ولی در زیر متن خود حرف های دیگری نیز برای گفتن دارد.
ادامه مطلب
و من مهاجرم...
مهاجر زاده شده و مهاجر مانده ...
من در تمام فصل ها مهاجرم ‌‌‌‌‌....
فصل ها و روز ها و سال ها میگذره و من هنوز مهاجرم ...
من از لبخند عزیزام فقط تصویر دارم و هیچ 
از آغوششون فقط خاطره 
و از عطرشون ...
سهم ما از هم فقط خاطره هایی از گذشته است ..‌
و من دردناک هنوز مهاجرم ...
میترسم میترسم این داستان هیچوقت تموم نشههه ...
تورا با تمامم میخواهممم ...
 
  #خاطره #شهید_والامقام #سیدمرتضی_آوینی #وعده_ما_بهشت یکی از فرماندهان جنگ روایت می‌کند: خدا رحمت کند «حاج عبدالله ضابط» را. برایم تعریف می‌کرد خیلی دلم می‌خواست #سید_مرتضی_آوینی را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما #سید_مرتضی را ببینیم . خلاصه نشد. بالاخره آقا #
ادامه مطلب
سلام...
الان که اینو مینویسم، تو خونه تنهام... از صبح یعنی تنهام...
خیلی وقته که دلم میخواست باز بیام وبلاگ و باز مثل قدیما بنویسم... معنی بنویسم این نیست که من نویسندم یا فلان... اتفاقا از اول انشام هم ضعیف بود... الان هم این چند خطو که نوشتم میرم چند بار از اول میخونم ببینم نگارشم درست بود یا نه... که صد در صد باز هم غلط دارره!
فقط میخوام بعضی چیزهارو ثبت کنم... خیلی خود سانسوری دارم و  قبلا بخاطر همین خودسانسوری یا امینت یا ترس از لو رفتن تو دنیای واق
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب …
 
خاطره اولین هدیه کتابم، کنار ضریح ارباب …
با شوق فراوان کتاب رو برای خودم خریده و همراه با یه کتاب دعا گذاشته بودم توی کوله ام.میخواستم تا توی ازدحام جمعیت و صف طولانی تا رسیدن به ضریح امیرم (که نزدیک به یک ساعت طول کشید.) اون رو بخونم.اما تو این انتظار یک ساعته، هدیه اش کردم به یک خانم مشهدی که نزدیک من توی صف بود …ایشون با ذوق کتاب رو گرفت و قبل از هر کاری هم
دانلود آهنگ حمید هیراد به نام و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم ( عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست ) با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ و تو خندیدی و از خاطره ها جا ماندم ( عشق گاهی سبب گم شدن خاطره هاست )
ساده از دست ندادم ، دل پر مشغله را ////
تا تو پرسیدیو مجبور شدم مسئله را ////
»──|…///#×|──«
عشق آن هم وسط نفرتو باروتو تفنگ ////
دانه انداختو از شرم ندیدم تله را
─|…///#×|─
عشق آن هم وسط نفرتو باروتو تفنگ
دانه انداختو
امروز انقدر اتفاقای عجیب و غریب افتاده که برای خلاصی از فکر و خیال فقط باید خودمو خاموش کنم...
مرحله اول المپیاد ...
جلسه اساتید و من...
دهن لقی استاد!
دهن لقی خودم...
حرفای استاد ...
عجیب شدن رفتار چن نفر ...
دیگه باید برم خاموش شم...
.....
خوشا فاضل که میگه:فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست!
 متن آهنگ عماد محمدی به نام خاطره
تکست آهنگ خاطره از عماد محمدی

از خاطره هایم خبری جز تو ندارم
ابری تر از آنم که به تدریج ببارم
ابری تر از آنم که بترسانی ام از سیل
در سوگ تو میبارم و بارانی ام از سیل
دلواپس دلتنگی و دلواپسی ام باش
هم بستر و هم بغض شب بی کسیم باش
از فاصله گفتی و از این فاصله مردم
جز خاطراتت به کسی دل نسپردم
 بعد از تو پر از خواهش چشمانت شب آرامش
بانو جان دل من‌کو
بعد از تو تلخ و غمگینم سردرگم بی تو من اینم
دل تنگم بی تو بانو 
تو
یه شامپویی دارم که بوش برام خاطره‌انگیزه اگرچه هر تلاشی کردم نتونستم معین کنم که مربوط به چه خاطره‌ای هست. اونچه ازش در ذهنم ثبت شده یه حال خوب عاشقانه هست و خب همین کافیه که هربار احساس فقدان کردم رفتم و این شامپو رو به موهام زدم و حالم خوش شد.
یه چیزهایی واقعی نیست مربوط به بازنماییه و خدا میدونه چقدر عوامل در این بازنمایی دخیلند. انگار کن داستان زندگی خودت رو بنویسی.
مسیر تو رو به کجاست؟حزب توآنجاستخوشا به حال کسانکه روی کامل ایشانبه سمت خداستهمیشه به راز و نیازسپاسگزاری آسانهمیشه اهل نماز و دعاهمیشه به کار درستشَدید، دور از عوالم سستپی حفظ مقام مقدس روحپی حفظ ساحتِ حرمت جانفرار مدام از آمد شیطانبه سمت سمیعِ بصیربه سمت حضرت رحمانمسیر تو رو به کجاست؟حزب تو آنجاست
و ساعت ۴ صبح من به کسی فکر می کنم که به من فکر نمی کن
و حس می کنم خیلی وقت که از ذهنش پاک شدم
به یه دوستی از دست رفته فکر می کنم
و تصمیم اینکه شاید ادامه اون درست نباشه
شاید امتدادش فقط بخاطر اصرار من تا حالا بوده
و بهتر بهش بگم دلم برات تنگ میشه خیلی زیاد ولی قرار توام تبدیل به خاطره ها بشی
خاطره ای که چند سال بعد بگم یادش بخیر امیدوارم سلامت باشه هرجا که هست
من اصرار به موندن ادم ها نداشتم
چون هیچوقت اصرار من هیچ تاثیری نداشته
با کدوم خاطره یا تجربه روز دختر رو تبریک بگیم؟!خاطره تنهایی کلاس تشکیل دادن در غیابشون...بلاک کردن بعد از اشتباه...نگفتن کنسلی کلاس و بیخودی سر کلاس موندنشون...کمک نکردن بهشون وقتی سر یه مبحث کمک میخواستن...سو تفاهم با شوهر یکی ازشون یا نجات دادن دوتا دختر که گیر کرده بودن ؟!این آخری غیر دخترای کلاس بودش
خاطره راز خط کش ژله ای
خاطره راز خط کش ژله ای
 
خاطره راز خط کش ژله ایاز جمله ی”دختر خوبی باش” خسته شدم!!!خیلی وقت ها بقیه فکر می کنند که ما دخترای پرانرژی که البته کمی هم شیطنت داریم، دوست نداریم دختر خوبی باشیم!اما حواسشون نیست که خوب بودن برامون تعریف نشده!همیشه دوست داشتم کسی رو داشته باشم که راه و چاه رو یادم بده و مثل یک دوست همراه و همرازم باشه.………………………………بابام میگه مثل دخترخاله ات باشه !!!مامانم میگه از دختر همسایه یاد بگیر !!!!ام
شب بود و کنار جوی تنهایی ها
من خسته ترین آدم دنیا بودم
در سیل عظیم خاطره غرق شدم
وابسته ترین آدم دنیا بودم
شب ، پر زد و در خط افق روز آمد
من بودم و تنهایی و چشمِ خوابم
خورشید کنار من نشست و من باز
ماندم چه بگویم تز دل بی تابم
روزم به سر  آمد و دوباره شب شد
اما من آزرده به نور آغشته
هرشب که دوباره آمد و روز شده
داغ و غم من مثل خودش یخ بسته
"پـرِ
پـرواز ندارم
 امّا
 دلی دارم و حسرتِ دُرنـاها
 
 و به هنگامی که مرغانِ مهاجر
 در دریاچه‌ی ماه‌تاب
 پارو می‌کشند،
 خوشا رهــا کردن و رفتــن!
 خوابی دیگــر
 به مُردابی دیگر!
 خوشا ماندابی دیگر
 به ساحلی دیگر
 به دریایی دیگر!
 
 خوشا پر کشیدن، خوشا رهایی،
 خوشا اگر نه رها زیستن، مُردن به
رهایی!
 آه، این پرنده
 در این قفسِ تنگ
 نمی‌خواند"
خاطره بی سوادی
خاطره بی سوادی
 
خاطره بی سوادیهمیشه هر جا حرف از بی سوادی می شد خیال می کردم تو دنیای امروز فقط پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هستند که سواد ندارند.از این بابت خوشحال بودم که همه بچه های کشورم سواد دارند و کسی مشکل بی سوادی ندارد.
یک شب که قرار بود با خانواده به جمکران برویم با خودم قصد کردم به نیت ظهور چند تا کتاب کم حجم و جذاب درباره آقا با خودم ببرم و بدهم که مردم بخوانند.توی صحن جمکران راه می رفتم و خوب چشم می گردوندم که کتاب رو به ک
چرا دیگه اینستا پست و استوری نمیذارم؟ این همه جاهای خوب و حس های قشنگی که فیلم میگیرم اما دیگه نمیذارم بقیه هم ببینن . یه آدم حسودم. حسادت به احساس . نمیخوام به اشتراکش بذارم و آلودش کنم .نمیخوام کسی فکر کنه که از درد سینگل بودن یا یه همچین چیزیه.خوشم نمیاد کسی بدونه چه احساسی دارم:/
✍️پشت تلفن بهم گفت میخوام ببینمت ... ولی لرزش صداش بهم می گفت که خبر خوبی نیس ...رسیدیم سلام و احوال پرسی عادی ...روی صندلی ها نشستیمکنار خیابونروبروی فضای سبزحرف میزدیم . . .وسط حرفاش گفت یعنی راهمون اینجا از هم جدا میشه ؟! . . .چی میشه جواب این جمله رو داد ؟ . . .دلم میخواست فقط نگاش کنم . . . . . . .کاش زبون چشمامو بلد بودی .................................................چه حرف ها که درونم نگفته میماندخوشا به حال شماها که شاعری بلدیدرضا احسان پور
#سین_میم_حا
شراب. خاطره. یادآوری. اندوهی منتشر در فضای لایتناهی. سیگار. مرزِ باریکِ حالِ خوب و حالِ بد. صدای مرضیه. من به این انباشتگی و فشار حافظه و خاطره عادت دارم. کلماتِ سلین. مرگ قسطی؛ "دوباره تنها شدیم، چه‌قدر همه چیز کند و سنگین و غمناک است". عرق. که زمستان جز زخم، برف هم دارد. راه رفتن بر روی آن مرزِ باریک. آسمانِ سیاه و زمینِ سفید. معلق بودن در آن فضای لایتناهی...
گویا عشق از جنس خاطره است و نسبت به چیزی در گذشته وجود دارد. نوستالژی است که با گذشت زمان و انتزاع هرچه بیشتر از واقعیت و ابژه خویش قوی‌تر می‌گردد. اگر اینطور باشد عشق در لحظه و نسبت به یک چیز موجود بوجود نمی‌آید، به تدریج و نسبت به آنچه از دست رفته شکل میگیرد و تمنایی نسبت به به‌دست آوردن دوباره آن ایجاد میکند و از این رو وصال، عشق را نابود میکند! چون عشق نوستالژی است! سوژه آنرا به وجود می‌آورد چون به درد نوستالژی علاقه بی‌مورد می‌ورزد!
اد
هروقت از جاده ی پیچ در پیچ حاشیه ی شهر رد میشیم پدرم خاطره ی تکراری اش از چهل سال قبل رو برای بار هزارم تعریف میکنه.خاطره ی سالی که خوک های جدید روی کار اومده بودن و خوک های قبلی که سرنگون شده بودن رو توی توی گونی های بزرگی میکردن و از این صخره ها و کوه های سنگی بلند اطراف شهر پرت میکردن پایین.پدرم اون سالها جوانی بوده به سن و سال حالای ما.چهار سال کوچکتر یا بزرگترش فرقی نمیکنه...سالها گذشته اما پدرم خاطره ی فریادهای مردهای توی گونی که از ارتفاعا
امروز روزِ سبک کردن سیستم از هر چیز اضافی بود، عکس، فیلم، برنامه و آهنگ! همین طور که به عکس ها نگاه می کردم، یا با دکمه Delete جواب رد به سینه اونها می زدم و یا با دکمه سمت راست می رفتم سراغ عکس بعدی! یه سری از تصاویر، تصاویری بودن که به هر نحوی سال های گذشته ازشون خاطره داشتم، حالا یا تصویر زمینه بودن، یا کسی برام فرستاده بود و یا روایتگر یه خاطره بود و یا حتّی تصاویر شخصی بود که دیگه نیازی به بودن اونها احساس نمی کردم و اون جذّابیت سال های قبل رو ب
آن روز تنها بودم؛ و من و تو ساعت‌ها با هم حرف زدیم. باران برای تو که آن سر شهر بودی زودتر شروع شد و برای من که این سر شهر بودم دیرتر آمد. تمام چیزهایی که غلط بودند حس درست بودن داشتند. یا آن عید را یادت هست؟ و آن کتاب را؟ باآنکه سرت شلوغ بود برای خواندنش وقت گذاشتی؛ و در آخر حتی دوستش نداشتی؛ و من فهمیدم چقدر من و تو فرق داریم؛ و فهمیدم چقدر می‌توانیم حس‌های جدید از هم یاد بگیریم. یا آن روز را یادت هست که گفتی شب حالت بد شده بود؟ و من چقدر از اینکه
 
سفر، بهانه ی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم دلم که آهن نیست!
نگو بزرگ شدم گریه کار کوچک هاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه...اصلن نیست
شب است و بی تو در این کوچه های بارانی
و پلک پنجره ای در تب پریدن نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتی
چراغ خانه ی مهتاب بی تو روشن نیست
(مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که غزل جای گریه کردن نیست)
***
زنی که فال مرا می گرفت امشب گفت :
پرنده فکر عبور اس
حامی معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه ۵با اطلاع دادن این شناسایی گفت: «همزمان با فرارسیدن هفته گردشگری، ۵ تا۱۱مهر ماه، ستاد گردشگری منطقه با همکاری شهرداری ناحیه۷، مسابقه خاطره نویسی از بهترین جا های دیدنی خواه زادگاه دانش آموزان را برگزار می درنگ.» ارباب«حسین دلبری» افزود: «در این مشق دانش آموزان می توانند در یک صفحه خاطرات شیرین خود را از بهینه مکانی که رفته اند یا زادگاهشان بوده، تصنیف و برای شهرداری منطقه واقع درون خیابان آیت ا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها